دربارۀ فرایند رابطه
منشأ پيدايش تمام دردها و لذتها در اين جهان نوعی از جدايي و وحدت بوده است. اصلیترین رنجي که بشر بر روي اين سياره تجربه ميکند اين است که با وجود میلیاردها انسان بر روي زمين همچنان هر يک از ما احساس تنهايي ميکنيم. به خاطر لطمة ناشي از قطع رابطهمان، احساس میکنیم که از هرچیزی که به عنوان «ديگري» ميبينيم جدا شدهایم. اين درد قطع رابطه در کل سيارة زمين همانند سرطان پخش شده است.
رابطه را ميتوان به عنوان پيوند با چيز ديگري در نظر گرفت. رابطه در هر مرحلهاي از زندگي ما وجود دارد. ميتوان از لحاظ فکري، احساسي، فيزيکي و يا انرژي با چيزي پيوند داشت. وقتي قطع رابطه ميکنيم، پيوندمان را با فرد ديگري در هر مرحلهاي، اگر همة مراحل نباشد، قطع مينماییم.
در ابتداييترين مرحله، دوست داشتن چيزي يعني در نظر گرفتن آن به عنوان بخشي از خودتان. بيشتر از آنچه يک مفهوم باشد يک تجربه است. عشق فراگير است و حرکتي پر جنبوجوش به سوي يکيشدن. وقتي براي دوست داشتن چيزي با آن رابطه برقرار ميکنيد، انرژي آن را به سمت خود ميکشانيد و آن را متعلق به خود میدانید.